دستان تــهی...

در خانه باز شد

کودکی گرسنه

شادمان به سمت در دوید

پــدر باز هم دست خــالی به خانه آمده بود

کودک نگاهی به چشمان خیس و شرمسار پــدر انداخت

دستان او را گرفت تا دیگر ..

خالــی نباشد

برچسب‌ها: اבامـہ ے مـطلـب

جمعه 16 آبان 1393برچسب:,

ساعت 14:45 توسط sayab

בرباره وبـ ـلاگ

الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم .................................... هیچ وقت فکر نکن که در یک مکان تنها هستی چون هیچ وقت انسان تنها نمی ماند یا با خدایی یا با شیطان !! ...................................... برف بارید و خدا پاكی خود را به زمین هدیه كرد. زمین مغرور شد كه سفید است، پاك است چون دل خدا... و خدا با آفتابی، اشتباه زمین را به وی گوشزد كرد .................................... خداوندا ! مرا وسیله صلح خویش قرار ده آنجا که کین است، بادا که عشق آورم آنجا که تقصیر است، بادا که بخشایش آورم آنجا که تفرقه است، بادا که یگانگی آورم آنجا که خطا است، بادا که راستی آورم آنجا که شک است، بادا که ایمان آورم آنجا که نومیدی است، بادا که امید آورم آنجا که ظلمات است، بادا که نور آورم آنجا که غمناکی است، بادا که شادمانی آورم ...................................... به نظر من زندگی با تمام ناملایماتش اونقدر زیباست که میشه دوستش داشت به عبارتی خوبی با وجود بدیه که معنا پیدا میکنه .